English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6543 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
instrument board U تخته فرمان
instrument board U تابلوی وسائل اندازه گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
instrument U الات اندازه گیری
instrument U سند
instrument U ادوات
instrument U مستند
instrument U الات دقیق
instrument U الت
instrument U وسیله دوربین یا زاویه یاب
instrument U اسباب
instrument U وسیله سند
instrument U ابزار
instrument U وسیله
instrument U حربه
instrument U دستگاه
instrument U اپارات وسیله دستگاه اندازه گیری
instrument U آلت دست
d.c. instrument U دستگاه اندازه گیری جریان دائم
dashboard instrument U سنجههای داشبورد
damping of instrument U خفیدگی سنجه
instrument direction U سمت زاویه یاب
credit instrument U ابزار اعتباری
credit instrument U اسناد اعتباری
drawing instrument U وسایل نقشه کشی
drawing instrument U وسایل رسم فنی
instrument autotransformer U ترانسفورماتور اندازه گیری
industrial instrument U دستگاه اندازه گیری صنعتی
induction instrument U دستگاه اندازه گیری القائی
induction instrument U دستگاه القائی
final instrument U معادل act final
electrostatic instrument U دستگاه اندازه گیری الکترواستاتیکی
instrument direction U سمت اندازه گیری شده
instrument fkight U پرواز کور
dynamometer instrument U توان سنج برقی
instrument unit U واحدلوازم
switchboard instrument U سنجه تابلویی
surveying instrument U الات نقشه برداری
recording instrument U دستگاه ثبات
recording instrument U سنجه ثبت کننده
recording instrument U دستگاه ضبط
range of instrument U حد کار سنجه
precision instrument U سنجه دقیق
portable instrument U سنجه دستی
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
table instrument U وسیله رومیزی
tax instrument U ابزار مالیاتی
transit instrument U تکبد نما
instrument shelter U پناهگاهابزار
instrument pallet U غایقتجهیزات
instrument cluster U ابزارچندشاخه
stringed instrument U ساز زهی
instrument panels U پیشخوان ابزار
instrument panels U پهنهی ابزار
instrument panels U داشبرد
what instrument can you play? U کدام ساز را ...
what instrument can you play? U چه سازی میتوانیدبزنید
period of instrument U دوره سنجه
null instrument U دستگاه صفر
instrument of commerce U سند تجاری
instrument of assignment U سند انتقال
instrument of assignment U سند واگذاری
instrument landing U فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
instrument landing U فرود کور
instrument lamp U لامپ سنجه ها
instrument flight U پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
instrument flight U پرواز کور
instrument transformer U مبدل سنجه ها
integrating instrument U سنجه کل
negotiable instrument U سند قابل معامله
negotiable instrument U اسناد بهادار
negotiable instrument U سند قابل انتقال
mirror instrument U دستگاه اینه دار
measuring instrument U دستگاه اندازه گیری
mathematical instrument U اسباب نگاره کشی
levelling instrument U وسیله ترازیابی
percussion instrument U الات موسیقی ضربی
instrument transformer U ترانسفورماتور اندازه گیری
musical instrument U الت موسیقی
wind instrument U الات موسیقی بادی
musical instrument U ساز
instrument for electromagnetic screening U دستگاه اندازه گیری با حفاظ الکترومغناطیسی
direct reading instrument U دستگاه مستقیم خوانی
deposit of instrument of ratification U ایداع اسناد دال بر تصویب
legal instrument of divorce U طلاقنامه
length measuring instrument U دستگاه اندازه گیری طول
induction current instrument U دستگاه القائی
transferable commercial instrument U اوراق تجارتی قابل انتقال
instrument for absolute measurement U دستگاه اندازه گیری برای سنجش مقادیر مطلق
instrument for electrostatic screening U دستگاه اندزه گیری با حفاظ الکترواستاتیکی
moving magnet instrument U دستگاه اندازه گیری اهنربای گردان
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
moving coil instrument U دستگاه اندازه گیری قاب گردان
direct current instrument U سنجه جریان مستقیم
error of measuring instrument U خطای وسیله اندازه گیری [ریاضی]
insulated instrument transformer U ترانسفورماتور عایق کننده ترانسفورماتور اندازه گیری عایق شده
induction type instrument U دستگاه نوع القائی
hot wire instrument U دستگاه اندازه گیری با رشته حرارتی
alternating current instrument U سنجه جریان متناوب
instrument with magnetic screening U دستگاه اندازه گیری با حفاظ مغناطیسی
post dating an instrument U تاریخ مقدمی را در سند قیدکردن
musical instrument digital interface U واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
musical instrument digital interface U میانجی رقمی الات موسیقی
permanent magnet moving coil instrument U سنجه ارسنوال
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board U تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
across the board یکسره
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board U سکوی شیرجه
board U صفحه یامیز شطرنج
board U تابلوی امتیازات
board U مقوا
to board out U بیرون ازخانه خود غذاخوردن
board U سوار
board U میز غذا
board U روکش کردن
board U جلد کردن تخته
across the board U شامل تمام طبقات
board U تابلو
board U تخته
to go on board U سوارکشتی شدن
board U کشتی
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board U BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board U شدن
go by the board U از ناو پرت شدن
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
board U سوارشدن بکنارکشتی امدن
board U تخته پوش کردن
board U پانسیون شدن
board U برد
board U منزل کردن
over the board U بازی شطرنج حضوری
board U هیات
across the board U سرجمع
board U هیئت ژوری
above board U بی حیله
above board به طور آشکار
board U هیئت کمیسیون
board U کمیته تخته کار صفحه چارت
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board U میزشوریادادگاه
board U وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
with whom do you board U پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board U صفحه مدار
board U غذای روی میز
board U اغذیه
by the board U از طرف پهلوی ناو
To get on board. U سوار کشتی شدن
i got it over board U انرادرکشتی اوردم
i/o board U تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
board U تخته حاوی نقشه
board U وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
programmer board U برد برنامه ریز
tea board U سینی
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
sea board U کناردریا
sea board U کناره دریا
scale board U تخته نازک
scaffold board U تخته زیر پا
scaffold board U تخته چوب بست
running board U تخته رکاب اتومبیل
pit board U تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
skim board U تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
runing board U رکاب
reserve on board U مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board U طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board U میز تنظیم مسافت
press board U مقوای فشرده
populated board U یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
plotting board U صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
plotting board U پلاتینگ برد
playing the board U بازی فی نفسه
sea board U دریاکنار
seguin board U تخته سگن
selection board U هیات گزینش
straw board U مقوای ضخیم
story board U مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
sea board U خط ساحلی
status board U تابلو وضعیت
status board U تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board U تابلوی وضعیت
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
spring board U تخته شیرجه
splash board U سپر پاشنه قایق
sliding board U سراشیبی
sliding board U سرسره
side board U میز قفسه دار
side board U میز کناری
side board U میز پا دیواری
side board U میز دم دستی
shoulder board U پیش فنگ
shoe board U علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
playing the board U بازی بر صفحه
sounding board U کمان ویولن وتار
half board U هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
ironing board U میزاتو
sandwich board U آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
for full board U برای تمام پانسیون
Recent search history Forum search
1The motherboard is also often referred to as the main board.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com